بعضی روزا
از صبح دو سه بار از مضراتش براش میگفتم
از صبح دو سه بار از مضراتش براش میگفتم
اما عصر قبل ازینکه بیاد خونه چایی میذاشتم، نون پنیر و سبزی و گردو یا مربا میچیدم
اون آرامش و لذتی که بعد از هورت (قلت؟) اول چایی تو صورتش میشد دید
کیف داشت خیلی
دلم براش تنگ شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر